جدول جو
جدول جو

معنی خانه ماهی - جستجوی لغت در جدول جو

خانه ماهی
(نَ / نِ یِ)
کنایه از آب است. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اره ماهی
تصویر اره ماهی
نوعی سفره ماهی با جثۀ بزرگ و پوزۀ دراز شبیه ارۀ دودم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه ماهی
تصویر شاه ماهی
نوعی ماهی دریایی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
فن یا هنر اداره کردن خانه شامل آشپزی، خیاطی، بهداشت، تغذیه، تربیت اطفال، اقتصاد، صنایع دستی، اخلاق، مقررات خانوادگی و مانند آن، تدبیر منزل
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
برج حوت:
تا که آن سلطان به خان ماهی آید میهمان
خازنان بحر در بر میهمان افشانده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ماهی ممتاز در نوع یا جنس از دیگران ماهیان، نام فارسی بطارخ است و آن نوعی از ماهی است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، یکی از گونه های ماهیهای کوچک استخوانی دریازی است، (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خانقاه. بقعۀ اهل صلاح و خیر و صوفیه. رجوع به ’خانقاه’ و ’خانگاه’ شود
لغت نامه دهخدا
(رْ / رِ)
استخوان ماهی. (آنندراج). تیغ ماهی. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 384)
لغت نامه دهخدا
(اَرْ رَ/ رِ)
نوعی ماهی غضروفی از دستۀ سگ ماهیها بطول تقریبی 2 متر که در جلو سرش زائده طویل استخوانی بنام رستر (بدرازی حدود 1/5 متر) وجود دارد، در لبه های این زائده تعدادزیادی دندانهای نوک تیز و برنده قرار دارد که بظاهر بشکل ارّۀ دوطرفی میماند. این زائدۀ طویل وسیلۀ دفاع حیوان است. این ماهیها زنده زا هستند و برخلاف کوسه ماهی درنده و سبع نیستند. (از دائره المعارف کیه)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
ماهی که بعد از پختن در روغن بریان کنند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عمل سرایدار، عمل حافظ خانه، رجوع به ’خانه پا’ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ جَ)
شاخه ای از تیره پولادوند هیهاوند از طایفۀچهارلنگ بختیاری. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 76)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خوا / خا)
یگانگی. صمیمیت. رفاقت
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
میانه روی. درست خرجی. (ناظم الاطباء) ، تدبیر منزل. مواظبت زن در کارهای خانه
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
حالت خانه زاد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ شُ)
تعیین کردن شمارۀ خانه های هر شهر و آبادی، تعیین خراج خانه ها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کارکردن دلاک و حمامی و نجارو صحاف و مانند آن در خانه مردمان محتاج بدانان
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
تملق. چاپلوسی. چاپلوسی سخت با دنائت. تملق رذیلانه:
هرآنکه بی خبر از فن خایه مالی شد
دچار زندگی سخت ونان خالی شد.
عشقی.
نه ریش تراکه ریشخندت سازم
نه خایه تو را که خایه مالیت کنم.
؟
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
خانواری، نوعی مواجب تیولی است. نوعی تیول است
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
برج سرطان. رجوع به خانه ستاره شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
عمل ساختن خانه. عمل درست کردن خانه
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه پائی
تصویر خانه پائی
عمل سرایدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه شماری
تصویر خانه شماری
مالیات خانوار مالیات سرانه خانه شماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
عمل خانه دار، شغل خانه دار تدبیر منزل
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از ماهیان گانئید از خانواده اسی پانسریده که از مثابه آن سریشم ماهی گیرند و تخم آن خاویار است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابه ماهی
تصویر تابه ماهی
ماهی که بعد از پختن در روغن بریان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه ماهی
تصویر شاه ماهی
یکی از گونه های ماهی های کوچک استخوانی دریازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه داری
تصویر خانه داری
هنر اداره خانه یا مجموعه آگاهی های مربوط به آن مانند، آشپزی، خیاطی، شغل و عمل خانه دار
فرهنگ فارسی معین
چاپلوسی، تملق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
وسیله ای جهت کباب کردن ماهی که به آن مهی مالا نیز گویند
فرهنگ گویش مازندرانی
آماده کردن گل و کاه و آب برای گل اندودن کردن خانه
فرهنگ گویش مازندرانی